عروسک خانوم

یه عروسک مهربون

عروسک خانوم

یه عروسک مهربون

سلام 

نزنید  الان میگم کجا بودم  اینجوری نگام نکنید  میگم دیگه

 یه مسافرت ۱۰ روزه به مقصد شمال کشور  با گذر از محورهای تهران کرج چالوس رامسر انزلی رشت استارا اردبیل سرعین پیش اومد البته اولش من دوست نداشتم برم (‌به خاطر تکراری بودنش) ولی ... ( شما بگین ادم ته تغاری باشه دخترم باشه  لوسم باشه بچه ننم باشه  اونوقت میتونه بمونه خونه نره؟ د  نمیتونه دیگه ) تازه منم میخواستم نرم مگه بقیه میذاشتن؟ مگه میتونستن دوری منو تحمل کنن؟ دیگه دیدم گناه دارن خوب دلشون برا من تنگ میشد دیگه

سیر تکاملی  اخلاق من از شروع مسافرت :با هم ببینیم 

                                            

فقط نمیدونم چرا تو بیشتر عکسا من اینجوری افتادم؟ واقعا چرا؟آخه چرا؟یعنی چرا؟

دلم خیلی براتون تنگ شده  بود  بعدشم مریض بودم   دندونمم درد میکرد

خوب  خوبید شما؟ منم خوبم چی؟ دستم؟ دستمم خوبه( برای یاد آوری بگم همون جای آزمایش ۲ماه پیش  )  البته کامل که خوب نشده داره خوب میشه دقت کنید داره خوب میشه ببینید نگفتم کاملا خوب شده نه بابا داره خوب میشه

من ملوسو میخوام 
 ( به ۳ نفر از کسانی که بگن این جمله چه ربطی به بالایی ها داشت جوایز نفیسی اهدا میشود ) داداشم با ما نیومده بود میگفت روز اول پیشیت اومد دید نیستی رفت دو رو ز بعدشم میگفت با اون گربه دم نصفههه داشتن لب دیوار بزن بزن میکردنوسط دعوا گربت  از اون بالاافتاد   وسط حیاط 

  ولی روز اولی که من رسیدم  پیشی اومد بهش گفتم باباااااااااااااااااااااااا با معرفت باباااااااااااااااااااااااااا منکه واقعا کف کردم از این همه ایثارو محبت

انقدر تو مسافرت هر هر کر  کر  کردم که دیگه همه معتاد شده  بودن چون صبحها من دیرتر از همه پا میشدم میومدن تو اتاقم میگفتن   استارت بزن منم تا چشامو باز میکردم از زیر پتو یه هر هر رگباری تحویلشون میدادم

 حالا داداشم اومده   میگه  روز اول که گربت اومد بهش غذا دادم بعد میگه میدونی غذاشو که خورد چی کار کرد؟ من :  میگه سرشو انداخت زیر رفت میگم چه قدر پر توقعی تو  اون موقع هم همینطور بود خیلی که سر ما منت میذاشتن  لطف میکردن مارو شرمنده اخلاق ورزشکاری و روحیه جوانمردیشون میکردن افتخار میدادن  چرت بعد از غذاشونو ما در خدمتشون باشیم  اخه یه بار برای کادوی روز مادر این پیشی یکم برای من شیرین کاری و  حرکات ژانگولر  انجام داد حالا اینا بد عادت شدن 

اگه بدونید تو  بندر انزلی  چه پیشی های باحالی دیدم همش دنبال  هاپو و پیشی و مرغ و گاو  بودم  بودم  این پیشی هست که داره چرت میزنه من داشتم قلقلکش میدادم  بلکه چشاشو باز کنه دیدم چند نفر اینطوری نگاه میکنن  خوب چیه مگه؟ تا حالا ندیدید یه دختر خانوم محترم یه پیشیو قلقلک بده؟

پیشی در چرت بعد از ظهر

 

بعد دوباره داشتم با این دو تا پیشی دالی موشه بازی میکردم دوباره دیدم چند نفر اینطوری اخه براشون یه چیز برگر خریدم(‌از بازارچه گیلار بندر انزلی ) دیدید  به  بچه ها  حین بازی غذامیدن که بهتر بخورن ؟خوب منم داشتم غذاشونو میدادم دالی مو شه هم باهاشون بازی میکردم این دیگه اینجوری نگاه کردن داره؟

این گربه سمت چپی رو نگاه کنید  تا حالا پیشی به این داغونی ندیده بودم  فقط  ۵۰  درصد سوختگی داشت

رفته بودیم دشت سبلان یه بچه شتر اونجا بود (‌همون که تو عکس دور کلش خط سبز کشیدم )من  اینطوری داشتم می رفتم طرفش که نازش کنم تا رفتم نزدیکش یه ناله جگرخراش از بن جیگرش کشید و فرار کرد( بعدا فهمیدیم به خاطر رنگ  قرمزمانتو من بوده ) منم تا شتره فرار کرد یکم اینطوری اسمونو نگاه کردم یعنی من اصلا با این شتره کار نداشتمفقط نمیدونم چرا مامانش به قرمز حساس نبود؟

شتر مادر و بچه

 

بعدشم رفته بودم دریاچه شورابیل (‌اردبیل) برای ماهیگیری بعد از یه ساعت نشستن دریغ از یه ماهی همشون میومدن سر قلابمو گاز میگرفتن میکشیدون اینور اونور حسابی که بازی میکردن در میرفتناحتمالا   اون زیر  اینطوری  هرهر  به من میخندیدنفکر کنم هیتلر انقدر شرمنده نشد که من شدم آخه قبلش هی میگفتم یکی بیاد اینجا دم دست من وایسه ماهیارو جمع کنه

 

ماهیگیری در دریاچه شورابیل

 

 همینطورم امواج مثبت بود که تو هوا پخش میشد  مثل   آخه فکرنگهداری این ماهیارو هم بکن یا بسه دیگه تو دریاچه ماهی نموند  به ماهیهای بیچاره رحم کن نسلشون منقرض شد وصندوق عقب دیگه جا نداره و سبدت پر شد  و .....  آخرشم به این نتیجه رسیدم که حیف این سلولهای مغز من که با خودشون استعداد ماهیگیری حمل میکردن و تا حالا حروم شدننتیجه بعدیمم این بود که اصلا کار درستو پترس کرد که به ماهی ها کار نداشت

اصلا خودشونو مسخره کنن کی بار اولش ماهی گرفته که من دومیش باشم؟

 منم دیدم اینجوریه چند تا ار اینا (‌ عکس پایین ) از اب گرفتم گفتم بیاید اینم ماهی همه اینطوری  گفتن  میخوای مرگ ماهی بهمون بدی بخوریم؟

واما ...

سخن فراوان است اما جای آزمایش دست من درد میکنه بقیشو بعدا مینویسم

شاد باشید دوستای گل من

نظرات 172 + ارسال نظر
سه‌روک شنبه 21 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 08:00 ب.ظ http://kurd-news.blogfa.com

سلام عروسک خانوم
مرسی که سرافرازم کردی و قدم روی چشمام گذاشتی.
درمورد لینک هم راستشو بخواید من هیچوقت در مورد تبادل لینک نمی‌پرسم و البته‌ هم که لینک هر کسی نمیاد توی وبلاگم. کسایی که واقعا دوستشون دارم و بهشون ایمان دارم رو بدون اینکه بدونن لینکشون میکنم که یکی از این عزیزان شما هستید و بخاطرش اصلا لازم نیست تشکر کنید ، من هم که اینطور شد از شما ممنونم که منو لینک کردین [گل]
دوستی با شما یک دنیا برام ارزش داره.
امیدوارم که هرچی درد و بلا هست ازتون دور بشه از شما چه پنهون منم یک هفته‌ست که سرماخوردم ولم نمی‌کنه ( البته از بچه پاکستانی‌ها گرفتم فرهنگ جلوی دهن گرفتن ندارند ).
مرسی از تبریک عید گفتنت امیدوارم که ۱۰۰ها عید رو به سلامتی جشن بگیری.
وبلاگ بلاگفا هم درست کردم بخاطر راحتی شما و امیدوارم که راضی باشید.
تو کشورهای مسلمان جهان جمعه عید بود و امروزم تو ایران ( وحدت اسلامی رو دیدید؟!؟ ) [خنده]
امیدوارم که تمام نماز و روزه‌هاتون قبول حق بوده باشه و من رو هم فراموش نکرده باشید. هر نفس بیادتونم.
ارادت منو پذیرا باشید
بهترین‌ها رو براتون آرزو میکنم
سربلند و موفق باشید در مراحل درس و زندگی و خدانگهدار

عارفه شنبه 21 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 10:15 ب.ظ http://www.a17.blogsky.com

سلام عروسک جونم.
خدا بد نده عزیزم. هنوز که زمستون نیومده این طوری شده ی پس خدا به خیر کنه وقتی که زمستون می یاد.
انشا... که زود خوب می شی و اپ های خوشگلت و می بینیم
شاد باشی عزیزم
بای تا های

نیما یکشنبه 22 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 07:22 ب.ظ http://0228city.mihanblog.com

عسل پزشکی دوشنبه 23 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 02:24 ق.ظ http://www.vagoyehaiedeltangi.blogfa.com

سلام خوبین کارتون عالیه موفق باشین من لینکتون کردم البته خلی وقته اما امروز امدم بهتون بگم یه سر بهم بزنید خوشحال می شم اگر لینکم کنید ممنون می شم بای

لیلی مامان یونا دوشنبه 23 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 09:19 ق.ظ http://younayeman.blogfa.com/

سلام ماشالله ... برم بخونم یببینم چه خبره.....

ستاره دوشنبه 23 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 10:51 ق.ظ http://go-go

سلام عروسکی
غلط کرده هرکی به جای من نظر داده.
از کامپیوتر منم هیشکی بجز خودم استفاده نمی کنه.
اسم رمز همونه که اون بالاس.
به این دری وری ها هم گوش نده.

تابعد
خوش باشی عزیز دل.

مژده دوشنبه 23 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 02:54 ب.ظ http://mozhdeh.blogsky.com/

سلام عروسک خانوم گل... دوست خیلی خیلی نازنینم
حالت خوبه دوست عزیزم؟
عید گذشتتون هم مبارک! ببخشید دیر تبریک گفتم من کلاً همیشه از همه چی عقبم
دوست گلم من که همچنان منتظر اپ بعدی شما هستم!
اپم... خوشحال میشم بهم سر بزنین
ممنون

بهاره دوشنبه 23 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 04:52 ب.ظ http://www.khuneye-eshgh.com

عروسک خانومی پس کی میای دلم برات تنگیدهههههههههههههههههههههههههههههههههه:(((

مهناز سه‌شنبه 24 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 11:02 ب.ظ http://ziggy.blogsky.com/

سلام ...ممنون
کی اپ می کنی کنی حالا ؟منتظرتم دوست گلم تا خبرم کنی بدوم بیام اول بشم

مهدی-(دفتر عشق) چهارشنبه 25 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 11:26 ق.ظ http://daftareshghe.blogsky.com

سلام دوست عزیز
خوبی؟
دفتر عشق آپدیت شد
منتظر حضورت هستم
شاد باشی
========
کاش می شد سرزمین عشق را در میان گام ها تقسیم کرد ، کاش می شد با نگاه شاپرک عشق را بر آسمان تفهیم کرد ، کاش می شد با دو چشم عاطفه قلب سرد آسمان را ناز کرد ، کاش می شد با پری از برگ یاس تا طلوع سرخ گل پرواز کرد

سید چهارشنبه 25 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 01:05 ب.ظ http://khodavandegar.blogfa.com

آقاى جک حاضر شده بود تا به پرسش هاى مدیر شرکت

برای استخدام جواب بدهد .

آقاى مدیر شرکت، بجاى اینکه مثل نکیر و منکر

از آقاى جک سین جیم بکند ،

یک ورقه کاغذ گذاشت جلوش و از او خواست

تنها به یک سئوال پاسخ بدهد .

سئوال این بود :

"شما در یک شب بسیار سرد و طوفانى ،

اى خلوت رانندگى میکنید ، ناگهان متوجه میشوید

که سه نفر در ایستگاه اتوبوس ، در جاده به انتظار رسیدن اتوبوس ،

این پا و آن پا میکنند و در آن باد و باران و طوفان

چشم براه معجزه اى هستند .

یکى از آنها پیر زن بیمارى است که اگر هر چه زود تر

کمکى به او نشود ممکن است همانجا در ایستگاه اتوبوس

غزل خداحافظى را بخواند .

دومین نفر ، صمیمى ترین و قدیمى ترین دوست شماست

که حتى یک بار شما را از مرگ نجات داده است .

و نفر سوم، دختر خانم بسیار زیبایى است

که زن رویایى شماست و شما همواره آرزو داشته اید

او را در کنار خود داشته باشید .

اگر اتومبیل شما فقط یک جاى خالى داشته باشد ،

شما از میان این سه نفر کدامیک را سوار ماشین تان مى کنید ؟؟

پیر زن بیما ر؟؟ دوست قدیمى ؟؟ یا آن دختر زیبا را ؟؟ "

جوابى که آقاى جک به مدیر شرکت داد ،

سبب شد تا از میان دویست نفر متقاضى ،

برنده شود و به استخدام شرکت در آید .

راستى ، میدانید آقاى جک چه جوابى داد ؟؟

اگر شما جاى او بودید چه کار میکردید ؟؟


و اما پاسخ آقاى جک :

آقاى جک گفت :

من سویچ ماشینم را میدهم به آن دوست قدیمى ام

تا پیر زن بیمار را به بیمارستان برساند ،

و خود من با آن دختر خانم زیبا در ایستگاه اتوبوس میمانم

تا اتوبوس از راه برسد و ما را سوار کند.

۞ نسیم صبــــــا ۞ چهارشنبه 25 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 01:21 ب.ظ

سلاااااااااااااااام
خوبیییییییییییییییییییییی
بهت تبریک می گم عزیزم
انشاءالله این ترم با معدل عالی لیسانستو می گیری
برات آرزوی موفقیت می کنم
خیلللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللی
خیللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللللی
دوست دارم گلم
حالا چه رشته ای هستی؟
دوست داشتی بگو
قربانت
یه عالمه بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو
ووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو
ووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو
ووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووس

افسانه چهارشنبه 25 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 09:02 ب.ظ http://mosafere-tanha.blogsky.com

سلام خوبی؟
من آپم خوشحال میشم بیای
______8888888888____________________
____888888888888888_________________
__888888822222228888________________
_88888822222222288888_______________
888888222222222228888822228888______
888882222222222222288222222222888___
8888822222222222222222222222222288__
_8888822222222222222222222222222_88_
__88888222222222222222222222222__888
___888822222222222222222222222___888
____8888222222222222222222222____888
_____8888222222222222222222_____888_
______8882222222222222222_____888___
_______888822222222222______888_____
________8888882222______8888________
_________888888_____8888____________
__________888888888888______________
___________888888888________________
____________8888888_________________
_____________88888__________________
______________888___________________
_______________8____________________
فعلآ
حکایت جالبیست که فراموش شدگان فراموش کنندگان را هرگز فراموش نمی کنند

آرش پنج‌شنبه 26 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 01:36 ق.ظ http://www.setarehbaran.blogsky.com

سلام دوست قدیمی
امیدوارم حال و احوالت توپ و تپل باشه و زندگی بر وفق مرادت باشه.
گفته بودی می خوای آپ کنی من هر چی اومدم سر زدم خیری نبود ترسیدم یه وقت نتونم اول بشم

یک آدم اینجوری پنج‌شنبه 26 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 02:13 ب.ظ http://yekadameinjoory.blogsky.com

سلام!

آپیدم!

بدو بیا! منتظرتما!!

قربانت یک آدم اینجوری!

سید پنج‌شنبه 26 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 03:30 ب.ظ

از چیزهایی که برای نگاه کردنشان بس که بزرگند باید فاصله بگیرم ، میترسم .



از وقتی که فهمیدم ابعاد بزرگیش را نمیتوانم با ابعاد اندازه بگیرم



یا در " دوستت دارم " خلاصه اش کنم.



به شدت ترسیده ام .



از حقارت خودم لجم گرفته .



از ناتوانی و کوچکی روحم .



فکر میکردم همیشه کوچک تر از من باقی خواهد ماند.



اما نماند.

سعید پنج‌شنبه 26 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 09:24 ب.ظ http://www.saeidbahal.blogfa.com

سلام خوبی؟

ممنون که امدی و بهم سر زدی راستش فکر کردم یادت رفته بود

حالا بی خیال

من آپم خوشحال می شم بیایی

کاری نداری؟

بای بای

آرش پنج‌شنبه 26 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 11:41 ب.ظ http://www.setarehbaran.blogsky.com

وااااای خدای من یعنی میشه؟؟؟
یعنی ممکنه؟؟؟
یعنی اون روز من می بینم که عروسک خانوم آپ کنه اونم بعد از این همه مدت؟؟

سه‌روک جمعه 27 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 12:09 ق.ظ http://kurd-news.blogfa.com

سلام عروسک خانوم عزیز
خوش خبر باشی فردا حتما میام و مشتاق خوندن مطلب جدید.
مرسی از اومدنت و کامنت فوق العاده قشنگ و زیبات که همیشه مثل مرهمی بروی زخم تمام خستگی‌ها و ناراحتی‌های آدم رو آروم میکنه.
امیدوارم که همیشه موفق و سربلند باشی.
[1000 گل بازم کمه]
بهترین‌ها رو براتون آرزو دارم
با تشکر سه‌رۆک (سه‌روک)

یک آدم اینجوری جمعه 27 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 02:12 ب.ظ http://yekadameinjoory.blogsky.com

سلام دوست خوبم

این ها رو اصلا خودم نوشته بودم ... فقط بعضی جا ها از تیتر شعرای عمو شلبی و پابلو نرودا استفاده کردم!

عشق یه طرفه هم خیلی بد نیست ... خیلی بیش تر از خیلی بده!

از آرزوی خوبتم ممنونم!

قربانت یک آدم اینجوری!

آرش جمعه 27 مهر‌ماه سال 1386 ساعت 04:45 ب.ظ http://www.setarehbaran.blogsky.com

امروز هم گذشت و خبری از آپ شدن شما نشد

سزار پنج‌شنبه 17 آبان‌ماه سال 1386 ساعت 01:32 ق.ظ http://cezar.blogsky.com

هر وقت که میام تو بلاگت روحیه می گیرم
با اینکه بعضی وختا داغونم
با اینکه مطالب تکراری می خونم
با اینکه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد